مباني تعامل با آيات متشابه
چکيده
در اين مقاله، بعد از تعريف محکم و متشابه، بخشي با عنوان مباني مفهوم شناسي محکم و متشابه ارائه شد که در آن، مواردي مانند تشابه حق و باطل، نقطه مشترک آيات متشابه، تقسيم تشابه به اصلي و عرضي، عوامل تشابه، ناگزير بودن تشابه در قرآن، انعطاف در کميت آيات متشابه و نيز قلت آيات متشابه، به عنوان مباني ذکر شد. در بخش بعدي که مباني تعامل در شناخت و تفسير آيات متشابه است، مواردي مانند تفسير پذيري آيات متشابه، يکساني روش فهم آيات متشابه و محکم، عدم جواز تمسک به ظواهر آيات متشابه و نيز تأويل دانستن توجيه آيات متشابه به عنوان مباني، مورد بحث قرار گرفت.براي آنکه مقاله منحصر به توصيف نباشد، در پاره اي از موارد، به نقد نظر استاد روي آورده است. از جمله:
1. نقد نظر استاد در اشکال بر علامه در نسبي دانستن تشابه؛
2. نقدي بر نظريه استاد در تشابه عرضي؛
3. نقدي بر نحوه بيان اسباب تشابه؛
4. نقدي بر استاد در تعيين رقمي خاص به عنوان آيات متشابه؛
5. نقد قانون و مبناي عدم جواز تمسک به ظواهر آيات متشابه، بنا به برخي از عبارت هاي استاد در تعريف متشابه؛
6. نقد نظر استاد در دو تعبير مختلف از نسبت متشابه و مبهم؛
محکم، متشابه، تشابه اصلي، تشابه عرضي، تأويل مباني.
مباني تعامل با محکم و متشابه از منظر آيت الله معرفت (ره)
بحث محکم و متشابه جزو چند عنوان معدود علوم قرآني است که از زمان نزول قرآن کريم تاکنون در عرصه هاي گوناگون مطرح بوده است؛ چرا که در خود قرآن کريم ريشه دارد. آنجا که خداوند مي فرمايد:هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرَ مُتَشَابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبَابِ.
او است کسي که اين کتاب را بر تو فرو فرستاد. پاره اي از آن آيات محکم است. آن ها اساس کتابند و پاره اي ديگر متشابهاتند. اما کساني که در دل هايشان انحراف است براي فتنه جويي و طلب تأويل آن از متشابه آن پيروي مي کنند با آنکه تأويلش را جز ريشه داران در دانش کسي نمي داند. آنان مي گويند ما بر آن ايمان مي آوريم همه از جانب پروردگار ما است و جز خردمندان، کسي متذکر نمي شود. (2)
نيز در احاديث بسياري، بحث محکم و متشابه ذکر شده و در ميان صحابه و تابعين نيز مورد بررسي قرار گرفته است. لذا تمامي مفسران و نويسندگان علوم قرآني در اين زمينه اظهارنظر کرده و گاهي از خود آثاري ارزنده بر جاي گذاشته اند.
افرادي که به اين بحث پرداخته اند، تقريباً در تمامي مباحث مهم آن اختلاف دارند. يعني: در تعريف متشابه و محکم، علت تشابه، تعداد آيات متشابه، فهم آيات متشابه، موارد تشابه و تأويل يا تفسير آيات متشابه، اختلاف داشته و دارند.
به نظر مي رسد هنوز اين اختلاف ها ادامه دارد و نه تنها از حجم آن کاسته نشده، که بر آن افزوده شده است. به همين سبب و با توجه به تأثير اين بحث در تفسير، ضرورت دارد در اين زمينه گفت و گو و پژوهش تداوم يابد تا نتايج مطمئن تري حاصل آيد.
منشأ يکي از اختلاف ها که در تفسير آيات متشابه بروز مي کند، عدم تنقيح مباني تعامل با آيات متشابه است. روشن است تعيين مواضع در بحث مباني تعامل با محکم و متشابه به منزله ي دستيابي به اصول و قواعدي است که چونان چراغي راهنماي مفسر در مسير تفسير آيات متشابه خواهد بود. گاهي عدم اتخاذ موضعي روشن در اين مباني، شخص مفسر را به انحراف مي کشاند.
استاد معرفت که در مباحث علوم قرآني، تلاش هاي وسيعي کرده اند، در مسأله محکم و متشابه نيز مباحثي ارزنده و عميق ارائه کرده و در برخي از کتب خود به آن پرداخته اند. (3)
ايشان جلد سوم التمهيد را - که 587 صفحه است - به بحث محکم و متشابه اختصاص داده اند: 80 صفحه از ابتداي آن را به مباحث نظري پيرامون محکم و متشابه اختصاص داده اند و صفحه هاي بعدي را به بررسي نمونه هايي از آيات متشابه و تحليل و بررسي همراه به رفع تشابه، واگذارده اند.
ايشان در بخش اول، پنج عنوان را بررسي کرده اند (4) که همين عنوان هاي ذکر شده براي بحث مورد نظر ما منبعي مفيد است. استاد معرفت در کتب خود بحثي تحت عنوان مباني تعامل با آيات محکم و متشابه نداشته اند، اما مي توان با عنايت به مجموعه آنچه که ايشان در اين بحث مطرح کرده اند، برخي از اصول را استخراج کرد و به عنوان مباني و زيرساخت تعامل با آيات محکم و متشابه، مورد تحليل و بررسي قرار داد.
لذا در اين نوشته که گاه با رويکرد انتقادي همراه است، مباني تعامل با آيات محکم و متشابه را در دو محور مورد بررسي قرار خواهيم داد:
الف. مباني مفهوم شناسي محکم و متشابه؛
ب. مباني مفهوم شناسي آيات محکم و متشابه.
لکن قبل از شروع به ذکر مباني ياد شده، لازم است اندکي در تعريف محکم و متشابه درنگ کنيم.
تعريف محکم و متشابه
محکم و متشابه از نظر لغوي چندان مورد نزاع نيستند؛ زيرا محکم که از ماده حکم گرفته شده، به معناي ممانعت از تعرض است. اين معنا در تمامي موارد استعمال اين کلمه، اعم از مجرد يا مزيد آن، جاري است. لذا حَکم ( با فتحه عين الفعل ) به معناي جلوگيري و مانع شدن است. و به افسار اسب حَکمة اللجام گفته اند، زيرا اسب را از اضطراب منع مي کند. بنابراين محکم يعني قوي، غيرقابل نفوذ، غير منفعل، بناي محکم يعني ساختمان محکم و استواري که استحکام آن نمي گذارد به آن تعرض صورت گيرد. نيز حکمت را از آن روي حکمت ناميده اند که انسان را از چيزهايي که ارتکاب آن ها سزاوار نيست، بازمي دارد و منع مي کند.متشابه از ماده شِبْه که اسم مصدر است و به معناي مثل است گرفته شده و يا از شَبَه که مصدر است و به معناي همانند بودن، مشتق شده است. پس متشابه، يعني دو چيز، شبيه به هم باشند به شکلي که ذهن از تفيک و جداسازي آن دو عاجز شود. (5)
اما تعريف محکم و متشابه در عرف قرآن و علوم قرآني، مورد بحث فراوان واقع شده است. البته باز در دو مورد اختلافي وجود ندارد. موردي که آيات قرآن به محکم بودن توصيف شده است و در آيه هاي زير به کار رفته است:
الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ (6)
الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ (7)
در اين دو آيه کل قرآن به محکم بودن توصيف شده؛ چرا که کتاب آسماني ارسال شده از سوي خداوند است و امکان هيچ گونه خللي در آن نيست. همه آن حق و از باطل به دور است.
و نيز در آيه كِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِيَ (8) کل آن به تشابه توصيف شده است. يعني در نيکي، استواري، حقانيت، نورانيت، هدايت بخشي و عدم اختلاف، همه آن شبيه به هم است و در اين اوصاف، هيچ فرقي ميان سوره ها و آيات آن وجود ندارد. پس بحث عمده در موردي است که برخي آيات به محکم بودن توصيف و برخي ديگر متشابه ناميده شده اند. (9)
استاد معرفت، محکم را به معناي استوار بودن آيه مي داند که راه خلل و شبهه در آن بسته باشد. محکم بودن آيه، از هر گونه اخلال گري و تباهي جلوگيري مي کند.
وي متشابه را لفظي مي داند که در آن احتمال معاني گوناگون وجود دارد و از طرف ديگر، مورد شک و شبهه نيز واقع مي شود؛ به همين علت هم مي توان از آن برداشت صحيح کرد و هم مي تواند مورد سوء استفاده قرار گيرد. لذا انحراف گرايان فتنه جو آن را دنبال مي کنند. (10)
الف. مباني مفهوم شناسي متشابه
براي آنکه محکم و متشابه به شکل کامل شناخته شوند، مفسران و انديشمندان علوم قرآني تلاش هاي زيادي کرده اند و در اين باره مطالبي را بيان داشته اند که با عنوان مبناي خود در تعامل با آيات متشابه از آن سود برده اند. استاد معرفت نيز در اين زمينه مطالبي سودمند بيان داشته اند و مي توان موارد زير را به عنوان مباني ايشان در مفهوم شناسي متشابه ذکر کرد:1. تشابه حق و باطل نقطه مشترک آيات متشابه؛
2. تقسيم تشابه به تشابه اصلي و تشابه عرضي؛
3. بلندي معنا و کوتاهي الفاظ عرب و نيز ظهور مذاهب جدلي دو عامل تشابه در قرآن؛
4. تشابه امري ناگزير در قرآن مجيد؛
5. انعطاف پذيري در کميّت آيات متشابه؛
6. قلت آيات متشابه.
اينک با تکيه بر آثار استاد معرفت، به بررسي اين موارد مي پردازيم.
1. تشابه حق و باطل نقطه مشترک آيات متشابه
استاد معرفت در کتاب التمهيد در تعريف متشابه، مي نويسد:" متشابه برحسب اصطلاح قرآني لفظي است که در آن معاني مختلفي احتمال مي رود و نيز سبب شک و شبهه مي شود. لذا همچنان که صلاحيت تأويل به شکل صحيح را دارد، صلاحيت تأويل به شکل فاسد را نيز دارا است. » (11)
در کتاب التأويل نيز همين نکته را مورد تأييد قرار مي دهند و مي گويند:
" کلام متشابه کلامي است که مراد و مقصود از آن، تشابه به چيز ديگري پيدا کرده است و احتمالات مختلفي در آن مي رود که از ظاهر آن نمي توان مراد صحيح را دانست. " (12)
در کتاب علوم قرآني، تشابه را روشن تر بيان مي کنند:
" اينکه گفته اند متشابه به کلامي گفته مي شود که ظاهر آن مراد واقعي اش را ارائه ندهد، تعريف نارسا است، زيرا شامل مبهمات هم مي شود. لذا راغب اصفهاني در تعريف متشابه مي گويد: « متشابه قرآن چيزي است که به علت شباهت آن به چيز ديگري، تفسيرش مشکل شده است. » طبق اين تعريف، تشابه در آيات متشابهه، تشابه حق و باطل است که سخن حق گونه خداوند باطل گونه جلوه گر شود. " (13)
2. تشابه اصلي و تشابه عرضي
آياتي که متشابه اند، همه در يک سطح نيستند و علل تشابه آن ها يکسان نيست. برخي از آيات بالاصاله متشابه اند و برخي ديگر برحسب عوامل خارجي متشابه شده اند. بر همين اساس استاد معرفت معتقدند تشابه آيات بر دو نوع است:1. 2. تشابه اصلي و طبيعي؛
اين تشابهي است که به گونه اي طبيعي به جهت کوتاهي لفظ و بلنداي معنا به وجود آمده است.2 . 2. تشابه عرضي؛
اين نوع تشابه در آغاز اسلام نبوده است، زيرا مسلمانان با سلامت طبع، آياتي که بعدها متشابه شده اند را مي فهميدند و مراد خداوند را درک مي کردند؛ اما پس از به وجود آمدن مباحث جدلي و مباحث کلامي و رواج مباحث فلسفي - که جسته و گريخته به گونه اي ناپخته و نارس، از يونان، به ميان مسلمانان وارد شد - بر چهره برخي از آيات، هاله اي از غبار ابهام و تشابه نمودار شد. (14)ايشان در مورد تشابه اصلي معتقدند:
" برخي از آيات به جهت محتواي بلند و کوتاهي لفظ و عبارت، زمينه تشابه در آن ها فراهم است، يعني جاي تشابه در آن ها فراهم است. يعني جاي آن دارد که تشابه ايجاد کند، زيرا تنگي و کوتاهي قالب، موجب گرديده تا لقظ در افاده معناي مراد که بسيار بلند و پهناور است کوتاه آيد و نارسا جلوه کند، نوعاً افراد با برخورد با اين گونه موارد دچار اشتباه و ترديد مي گردند؛ زيرا ظاهر عبارت نمي تواند معنا را کاملاً در اختيار بيننده يا شنونده قرار دهد، ولي احياناً کساني هستند با سبق اطلاعات و واقف بودن بر رموز معاني و الفاظ وارده در قرآن که دچار اين اشکال نگردند. لذا تشابه در قرآن شأني و نوعي است، نه نسبي و نه واقعي و همگاني. " (15)
در جاي ديگري مي گويد:
" برخي تلاش کرده اند وجود آياتي که بالذات متشابه باشند را در قرآن انکار نمايند، به دليل آنکه قرآن کتاب هدايت براي همگان است: هذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ (16) ( قرآن هدايت گر همه مردمان است ) و نيز خداوند متعال فرموده است: كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ (17) ( کتابي است که آيات آن استحکام يافته، سپس از جانب حکيمي آگاه به روشني بيان شده است. ) " (18)
منظور استاد معرفت، علامه طباطبايي و يا افرادي که همانند علامه تشابه را نسبي مي دانند و منکر ذاتي بودن آن هستند، مي باشد.
علامه طباطبايي مي گويند:
" امام ششم مي فرمايد: « محکم قرآن آن است که بتوان به آن "عمل کرد و متشابه آن است که به کسي که نداند، مشتبه شود ». و از اين روايت استفاده مي شود که محکم و متشبه نسبي مي باشند و ممکن است، آيه اي نسبت به کسي محکم و نسبت به کس ديگر متشابه باشد. " (19)
و نيز در تفسير الميزان مي نويسد:
" محکم و متشابه بودن دو وصف نسبي است؛ يعني ممکن است يک آيه از جهتي محکم و از جهتي ديگر متشابه باشد، پس نمي توان يک مصداق هميشگي براي متشابه در قرآن پيدا کرد، اما مانعي از وجود آيه محکم به شکل مطلق و هميشگي وجود ندارد. " (20)
به نظر مي رسد اشکال استاد معرفت بر علامه وارد نباشد؛ زيرا علامه با صراحت تمام مي گويد، تشابه، ذاتي برخي از آيات نيست، بلکه نسبي است. طبق آنچه که از کلام علامه به وضوح برداشت مي شود، آن است که اگر تشابه در آيات متشابه ذاتي باشد، ديگر قابل حل نيست و کسي نمي تواند به مفهوم آن ها آگاهي يابد، چرا که ذاتي قابل انفکاک از ذات نخواهد بود؛ اما اگر نسبي باشد، و نسبت به افراد و زمان ها مختلف شود، به منزله امکان وقوع انفکاک تشابه از آيات است. به تعبير ديگر، تشابه قابل زوال است. چنين رويکردي قابل قبول خود استاد معرفت مي باشد و عبارتي که از ايشان نقل کرديم گوياي اين پذيرش است. پس مي توان ادعا کرد که نزاع کاملاً لفظي است، گرچه عبارت علامه در ثبوت تشابه نسبي و انکار تشابه بالذات طبق مباحث منطقي و فلسفي بنا نهاده شده و از اين نظر از واژه هاي به کار رفته در کلام استاد معرفت گوياتر است.
3. بلندي معنا و ظهور مذاهب جدلي دو عامل تشابه در قرآن
از صدر اسلام تاکنون درباره آيات متشابه، اين پرسش مطرح بوده است که چرا خداوند در قرآن مجيد، آياتي متشابه و مشکل زا و نامفهوم و يا نيازمند دقت فراوان و محتاج به تأويل نازل کرده است؟" اين پرسش هم از سوي مؤمنان به قرآن طرح شده و هم از سوي مخالفان آن به اشکال گوناگون ذکر شده است: "
آقاي هاشم عربي در ملحق کتاب خود، به نحو خاصي اين شبهه را مطرح کرده و گفته است: در قرآن تناقض وجود دارد، زيرا از طرفي خداوند قرآن را به ميسّر بودن و بدون تعقيد و ابهام توصيف مي کند؛ زيرا مي گويد:
فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (21)
از طرفي قرآن شامل آياتي متشابه است که عامه مردم از فهم اين نوع از آيات محرومند و اين آيات فايده اي براي عموم مردم ندارند، جز آنکه بر زبان، آن را تلاوت مي کنند و چيزي از آن درک نمي کنند. (22)
نيز برخي از کافران گفته اند:
" شما مي گوييد تکاليف مردم در اين کتاب تا قيامت مکتوب است، در حالي که وضع آن به گونه اي است که پيرو هر مذهب براي اثبات مذهب خود مي تواند به آن تمسک جويد، مانند جبري، قدري، طرفداران رويت خداوند و منکران آن. " (23)
استاد معرفت معتقدند عامل تشابه اصلي، بلنداي معاني پاره اي اندک از آيات قرآن است و عامل تشابه عرضي، ظهور مکاتب، مذاهب و نظريه هاي جدلي در علم کلام بوده است که در عصرهاي بعدي پديد آمده است.
وي درباره عامل اول مي گويد:
" قرآن مفاهيمي جديد آورد که از طبيعت جامعه بشري آن زمان ناشناخته بود به خصوص منطقه حجاز که از انواع فرهنگ ها خشکيده شده بود و اين در حالي بود که قرآن ملتزم بود در تعبيرهاي کلامي خود، همان اسلوب کلامي آنان را رعايت کند و اين چيزي بود که سبب تشابه گرديد؛ زيرا الفاظ عرب آن زمان براي معاني ابتدايي و مادي وضع شده بود و نمي توانست حامل مفاهيمي عالي و با افقي وسيع گردد. به همين دليل فهم آنان از درک حقايق اين آيات کوتاه بود. "
ايشان درباره عامل تشابه عرضي مي گويند:
" عرب صدر اسلام با فطرت سالم خود و با توجه به عرف و اسلوب کلام رايج، معاني بسياري از آياتي که بعدها جزو آيات متشابه شدند را مي دانست. اما بعدها به واسطه شبهه افکني مذاهب جدلي - کلامي که از قرن دوم شروع شد، اين آيات براي آنان مبهم و متشابه گرديد. " (24)
درباره ي آنچه که استاد معرفت بيان داشته اند، چند نکته قابل پيگيري است:
1. پيرامون تشابه عرضي بايد گفت: اگر خود آيات قرآني در معناي معين ظهور دارند، ديگر قابل برداشت غير صحيح نيستند و شبهه زا هم نخواهند بود؛ مگر کسي بخواهد از ظهور آيات صرف نظر کند. آري! در طول تاريخ افرادي بوده اند که منکر تحقق ظهور آيات قرآن بوده و يا آن را حجت نمي دانستند، اما چنين رويکردي به تشابه ربطي ندارد تا نام تشابه عرضي بر آن نهاد؛ زيرا کلمات آن شبهه زا نيست و تشابهي ايجاد نمي کند.
و اگر براي کلام ظهوري وجود ندارد و حامل احتمالات مختلف و قابل توجيه درست و نادرست است و مردم نوعاً در آن ها سرگردان و گاهي گمراه مي شوند، بايد گفت اين همان تشابه اصلي است نه عرضي؛ حال چه مذاهب جدلي در مورد اين آيات چيزي بگويند يا سکوت پيشه کنند!
2. در تمهيد علت تشابه اصلي را بلنداي معاني قرآن و کوتاهي الفاظ و اسلوب کلام عرب، به خصوص در حجاز، بيان داشته اند.
اما آنچه که در کتاب شبهات و ردود حول القرآن آمده، علتي ديگر است؛ زيرا در آنجا مي گويند: آيات متشابه امانت هايي اند که براي امت اسلامي به امانت گذاشته شده اند تا ذخيره اي گران بها براي مسير شريعت ابدي اسلام باشد. به طوري که هر قدر زمان گذر کند، نشانه هاي روشن از اين آيات ظهور يابد تا در گذر ايام، مسير سعادت آدمي را درخشان سازد. اين دسته از آيات، داراي درخشش است که با انوار خود متناسب با ظرف هاي زماني و شرايطي که در هر زماني ظهور مي کند، مي درخشد. روزي درخشش آن ها در حدّ ابتدايي و به ميزان ترجمه الفاظ خودنمايي مي کند و روزي ديگر، معناي عميق و عميق تري را طبق تعمق عقول انسان ها و رشد فکري آنان، به نمايش مي گذارند. اين از حکمت خداوند است که شريعت اسلامي را شريعت جاودانه قرار داده و همين امر موجب شده است که قرآن - حتي در آيات متشابه آن - ولو يک روز، مورد حيرت و سرگرداني امت قرار داده نشده که از آن چيزي را درک نکنند. (25)
روشن است که در عبارت فوق، علت وجود آيات متشابه، ضرورت جاودانگي قرآن ذکر شده است. بنابراين، بهتر بود اين عامل هم، در کنار دو عامل ذکر شده در التمهيد بيان و ميان آن ها نسبت سنجي مي شد.
البته چون استاد کتاب شبهات را بعد از کتاب التمهيد نوشته اند، شايد بتوان گفت رأي نهايي ايشان همان است که در کتاب شبهات آمده است و يا در صدد بيان تمامي علل و حکمت هاي تشابه نبوده اند.
استاد معرفت آنچه را که در شبهات و ردود بيان داشته اند، در پاسخ اشکال برخي از کافران بيان کرده اند که چرا در قرآن آياتي متشابه وجود دارد که همواره انسان هاي عادي از درک آن ها عاجز باشند؟ آيا اين با رسالت قرآني که بيان براي تمام بشريت است، ناسازگار نيست؟
استاد در واقع در جواب مي گويند همه انسان ها آيات متشابه را مي توانند بفهمند، اما آيات متشابه آياتي هستند که هر زمان عمق تازه مي يابد و همين امر، ضامن جاودانگي اسلام خواهد بود.
4. تشابه امري ناگزير در قرآن مجيد
استاد معرفت همانند علامه طباطبايي معتقدند:" تشابه آيات قرآني لازمه وحي آسماني قرآن مجيد است؛ زيرا قرآن معارفي جديد، عميق، غير محسوس و نامأنوس براي مردم جزيرة العرب آورده [است]، ناگزير اين معارف با همان عبارت هاي متداول ميان آنان القا شده، همان عبارت هايي که براي اشيايي حقير، مادي و سطحي به کار مي رفت. لازمه چنين امري ظهور تشابه عبارت قرآني با مطالبي غير حق، خرافي، دنيايي و مادي است. " (26)
البته کلام فوق به تشابه اصلي مربوط است نه تشابه عرضي که طبق نظر استاد معرفت در عصرهاي بعدي پديدار گشت. استاد معرفت مي گويند:
" علامه طباطبايي و نيز شيخ محمد عبده، همين نظريه را انتخاب نموده اند. بعد نظريه شيخ محمد عبده را بعد از ذکر نظريه علامه بيان مي کند که مردم از نظر قدرت درک متفاوتند. برخي عالم و برخي ديگر جاهلند. و از طرف ديگر برخي از معاني طوري است که نمي توان به شکلي آن ها را بيان کرد که همگان آن را درک کنند، چرا که در آن ها معاني عالي و دقيق که تنها خواص قدرت درکش را دارند، وجود دارد و مردم عادي تنها در اين موارد بايد توقف کنند و امر آن را به خدا واگذارند. " (27)
حق آن است که کلام علامه با کلام شيخ محمد عبده متفاوت است و هر يک در صدد بيان مسأله خاصي اند و افق ديدگاه و نگاهشان بسي متفاوت است. به همين دليل مرحوم علامه، قول شيخ محمد عبده را نقل و بر آن چند اشکال مهم وارد مي سازد.
عبده معتقد است معاني موجود در قرآن، دو نوع متباين و بدون ارتباط با يکديگر است و عوام الناس تنها بايد به معناي بلند که آن را هم نمي دانند، ايمان آورند؛ اما خواص هم معاني بلند را مي دانند و هم معاني عوامانه را درک مي کنند. علامه معتقد است اين نظريه کاملاً باطل است؛ زيرا متشابهات با ارجاع به محکمات براي همگان قابل فهم است و کل معاني قرآن در ضمن آيات محکم بيان شده است؛ در غير اين صورت مرجع بودن محکمات و ارجاع به آن ها بي فايده خواهد بود. (28)
5. انعطاف در کميت آيات متشابه
برخي از مفسران کوشيده اند تعداد آيات متشابه را رقم خاصي معين کنند؛ اما تلاش آنان چندان مفيد نبوده است؛ زيرا تعيين رقم خاص براي آيات متشابه به منزله ي تعيين سطحي مشخص براي عقل و ظرفيت و استعداد آدميان نسبت به فهم آيات متشابه قرآن است که کسي نمي تواند براي آن مقداري را مشخص سازد.به تعبير ديگر، اصل تشابه، ذاتي آيات نيست و به سطح درک انسان ها وابسته است. انسان ها حالت هاي ثابتي ندارند. يک انسان امکان دارد استعدادها و توان علميش در شرايط مختلف تغيير کند؛ انسان ديگري ممکن است با او هم سطح نباشد؛ فرد سومي شايد با هيچ يک از آن دو نفر از نظر علمي و عملي هم سنخ نباشد، در نتيجه آيه اي که براي فردي در ظرف و زمان خاصي متشابه بوده، در شرايط ديگر متشابه نباشد و ممکن است براي فرد ديگري در همان زمان متشابه باشد.
استاد معرفت به اين مبنا معتقد است؛ زيرا مي گويد: اهل بيت که بهترين نمونه راسخان در علم اند و نيز عالمان آگاه بر مباني ديني، تأويل آيات متشابه را مي دانند. از اين بيان روشن خواهد شد که علم به آيات متشابه، به ظرفيت علمي خود افراد وابسته است. هرگاه انسان بر مباني ديني و قرآن آگاه باشد، ديگر براي او آيه اي متشابه نخواهد بود. (29)
عنوان تشابه نوعي که استاد معرفت، بيان داشته اند نيز تأکيدي واضح بر انعطاف در کميت آيات متشابه است؛ زيرا ايشان مي گويند آياتي در قرآن است که انسان ها نوعاً ( نه همه و نه عده ي خاص ) در مورد آن ها گرفتار شبهه و اشتباه مي شوند، ولي احياناً کساني هستند با سبق اطلاعات و واقف بودن به رموز معاني و الفاظ وارده در قرآن که دچار اين اشکال نشوند، لذا تشابه در قرآن شأني و نوعي است. (30)
حق آن است که گفتار استاد معرفت صحيح است؛ اما لازمه آن عدم تعيين عددي خاص براي آيات متشابه است، ولي ايشان برخلاف لازمه ي اين گفتار، معتقدند تعداد آيات متشابه به دويست آيه در صورت حذف موارد تکراري نمي رسد.
اگر منظور استاد، نوع مردم است، بايد گفت نوع مردم هم نسبت به آيات قرآن، به شدّت متغيرند. مثلاً در پنجاه سال پيش شايد باسوادها کمتر از نيمي از جمعيت ايران را تشکيل مي دادند، اما اکنون بيش از نود درصد را تشکيل مي دهند. تعداد افرادي که درباره قرآن تا قبل از بيست سال پيش در ايران پايان نامه نوشته اند، شايد در حدود نصف افرادي هستند که تنها در پنج سال اخير د رمورد قرآن پايان نامه نوشته اند.
6. قلت آيات متشابه
اندک بودن آيات متشابه نسبت به آيات محکم، يکي ديگر از مباني استاد معرفت در مبحث تعامل با آيات متشابه شمرده مي شود. استاد معرفت مي گويند:" شکي نيست که همان طور که در اکثر موارد، قرآن مشتمل بر آيات محکم است، در تعداد اندکي از موارد، مشتمل بر آيات متشابه است... آيات متشابه نسبت به آيات محکم نسبت بسيار اندکي است. اگر مجموع آيات را مقداري بيشتر از شش هزار آيه بدانيم، قطعاً تعداد آيات متشابه با رعايت دقت و حذف موارد تکراري، به دويست آيه نمي رسد، بنابراين عرصه براي مراجعه به کتاب و سيراب شدن از چشمه هاي آن جداً وسيع است. " (31)
برخي نيز دلايلي براي قلت آيات متشابه ذکر کرده اند؛ مثل:
1. 6. استقرا، که با نگاه به آيات قرآن مشاهده مي شود؛ تعداد متشابهات اندک است، مگر کسي موارد نسخ، تخصيص، تقييد و اجمال را از موارد تشابه بداند.
2. 6. توصيف آيات محکم به ام الکتاب به محوريت و معظم بودن آيات محکم اشاره دارد، به خصوص که در لغت « اَم الشي » به معظم الشي و عامته آمده است.
3. 6. عقل نيز به طور مستقل حکم مي کند کتابي که سمت هدايت انسان ها را دارد، بايد از تشابه و ابهام عاري باشد و اگر هم به دليل خاصي، متشابهاتي در آن يافت شود، بايد بسيار اندک باشد تا کتاب از قابليت درک عمومي خارج نشود. (32)
ب. مباني مفهوم شناسي آيات محکم و متشابه
در بخش اول، برخي از قواعد و اصول به عنوان مباني مفهوم شناسي محکم و متشابه ذکر شد، که محور آن، شناخت متشابه و تعريف آن و فرق آن با محکم و غيره بود.حال در اين بخش، درصدد بيان مباني استاد معرفت در فهم و شناخت و تأويل آيات متشابه خواهيم بود. براي آنکه مطالب گفته شده را از طرف ايشان ذکر کنيم و پس از آن، مورد بحث و تحليل قرار دهيم، لازم است موارد زير را به عنوان مباني ايشان در فهم آيات متشابه نام ببريم:
1. تفسيرپذيري آيات متشابه؛
2. يکساني روش فهم آيات متشابه با آيات محکم و منابع آن دو؛
3. عدم جواز تمسک به ظواهر آيات متشابه؛
4. توجيه آيات متشابه بخشي از تأويل است.
اينک به بررسي موارد فوق طبق آراي استاد مي پردازيم.
1. تفسير پذيري آيات متشابه
يکي از تفاوت هاي اساسي مباني مکتب اهل بيت و مذهب اشاعره، پيرامون آيات متشابه است. شيعه به تفسير پذير بودن اين آيات معتقد است اما اشاعره در بسياري از موارد، بيش از ايمان به اين آيات را بر نمي تابند. از طرف ديگر برخي معتقدند که تفسير آيات متشابه در اختيار امامان معصوم است و ديگران را نشايد که در اين عرصه بينديشند. (33)مبناي استاد معرفت، تفسيرپذير بودن آيات متشابه براي تمامي انسان هايي است که قواعد تفسير را رعايت کنند و صلاحيت ورود در اين مجال را دارا باشند.
نيز ايشان نقش امامان در تفسير را نقش راهنما و کليدي مي داند که خواسته اند روش تفسير را به ما ياد دهند و در صدد آن نبوده اند که باب فهم را بر روي ما ببندند و تفسير آيات را تنها با مراجعه به روايات درک کنيم و بدون وجود روايات، متوقف شويم. (34)
البته ايشان در برخي از آثار خود بر ضرورت رجوع به امامان براي تفسير قرآن تأکيد کرده و با صراحت مي گويد:
" ره يابي به وسيله يکي از دو ( ثقلين ) بدون ديگري ممکن نيست؛ زيرا نقش قرآن تشريع و تأسيس احکام است و نقش عترت همچون پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) تفسير و تبيين آن احکام. " (35)
براي آنکه مقصود اسناد روشن شود، بايد گفت در مقابل تفسير امامان مواضع مختلفي مي توان اتخاذ کرد؛ از جمله:
1. هيچ ضرورتي براي مراجعه به آنان نيست و ما خود کاملاً مي دانيم که قرآن را چگونه تفسير کنيم.
2. آنان تنها روش برداشت از قرآن را به ما مي آموزانند و ما به تفسير آنان نياز نداريم؛ پس دريافت روش لازم است، اما دريافت تفسير آنان ضرورتي ندارد.
3. روش تفسيري آنان را بايد اخذ کرد؛ لکن لازمه دريافت روش تفسيري آنان، رجوع به منابع تفسيري است که آنان به ما ياد داده اند و در روش تفسيري خود، رجوع به تفاسير منقول از پيامبر و اهل بيت لازم شمرده شده است. پس هرگاه آنان چيزي گفتند، بايد ملاک تفسير قرار گيرد و اگر سکوت کردند يا چيزي به ما نرسيد، ما خود توان تفسير آيات را با روشي که به ما ياد داده اند داريم.
4. آنان هم روش و هم تفسير را به ما مي آموزانند و در مواردي که سکوت کرده اند و يا تفسيري از آنان به ما نرسيده است، حق تفسير نداريم. در واقع روش تفسير همان روش بهره برداري از تفسير آنان است.
استاد معرفت به موضع و مبناي سوم معتقد هستند. و در کتاب التفسير الاثري الجامع کوشش کردند بر همين شيوه حرکت کنند و تفسير خود را بر اساس روايات صحيح بنا نهند. (36)
برخي از دلايلي که استاد معرفت در تفسيرپذيري کل قرآن ذکر مي کنند، از اين قرار است:
1. راسخان در علم که به تأويل متشابهات آگاهي دارند، کساني را گويند که مباني محکم دين و قواعد آن را شناخته اند و به همين جهت مي توانند ظاهري را که مخالف آن مباني و قواعد باشد، به راحتي با تأويل صحيح، بفهمند.
2. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به امت توصيه کرده است که هرگاه امري بر شما مشتبه شد، به عالمان مراجعه کنيد تا به شما از حق خبر دهند.
3. پيامبر فرمود: در هر قرني عادلان، حامل دين اسلام خواهند آمد که تأويل باطل گرايان را از دين دور مي سازند. (37)
4. قرآن مجيد در سوره ي نساء آيه 162، برخي از عالمان رباني اهل کتاب را به عنوان راسخ در علم شمرده و اين نشانه آن است که به طور قطع عالمان ربّاني دين اسلام، راسخان در علم خواهند بود. و تأويل آيات متشابه را خواهند فهميد. (38)
5. قرآن مجيد در سوره محمد آيه 4، مي گويد: « آيا در قرآن تدبّر نمي کنند؟ » اين خود دستور رجوع به قرآن است که لازمه آن، قابل فهم بودن آن خواهد بود. (39)
6. طبق قاعده لطف، همواره بايد عالماني باشند که متشابهات را به شکل صحيح تأويل کنند تا سدّي محکم در مقابل هواپرستان باطل گرا باشند تا از دين دفاع کنند و مانع مشوه ساختن آيات قرآن شوند. (40)
2. يکساني روش فهم آيات متشابه و آيات محکم و منابع آن
در بحث روش تفسير آيات متشابه يا تأويل آن ها و مراجعه به منابع، ميان عالمان و مفسران، اختلاف است. برخي معتقدند تنها روش تفسير، روش کشف و شهود است. ملاصدرا معتقد است راسخان از راه کشف و شهود و اشراق باطن به مقصود واقعي آيات متشابه دست مي يابند و از تنزيه مطلق و تشبيه محض و خلط آن دو در امانند. (41) برخي ديگر مانند معتزله تنها راه تفسير و تأويل آيات متشابه را روش عقلي مي دانند و به واسطه آن سعي مي کنند تمامي آيات متشابه را بدانند. (42) برخي ديگر - که به اهل حديث و حنابله مشهورند - منکر تأويل و تفسير آيات متشابه هستند و اين آيات را بر همان معناي ظاهري خود حمل مي کنند. (43)استاد معرفت بر آن است که آيات متشابه را با همان روش معمول در تفسير آيات محکم مي توان توجيه و تبيين کرد و منابع تفسير محکمات، همان منابع تأويل متشابهات است. لذا، براي رفع اشکال و شبهه از آيات متشابه، تنها کاري که بايد کرد، مراجعه صحيح به منابع تفسير است. به تعبير ديگر، در تفسير آيات محکم، به منابعي چون قرآن، روايات، عقل، لغت، تاريخ، عرف و غيره مراجعه مي کرديم؛ در تأويل آيات متشابه نيز بايد به همين منابع مراجعه کرد تا غبار شبهه از رخسار آيات متشابه زدوده شود.
لذا استاد معرفت براي رفع شبهه از تجسم و تحيز خداوند که برخي از افراد از آياتي از قرآن برداشت کرده اند، به آيه ليس کمثله شيء تمسک مي جويند و جسميت و تحيز را نفي مي کنند. و انکار برخي از افراد نسبت به اتصاف خداوند به صفات جمال و جلال را با رجوع به روش و سنت اهل بيت پاسخ مي دهد که هر آنچه که صفت کمال شمرده مي شود و در عالم هستي قابل تصوّر است، از آن خداوند است. ايشان با رجوع به لغت و ادبيات عرب، کلمه استواء عرش را به استيلا معنا مي کند و با رجوع به عرف قبل از اسلام، تشابه آيات رؤيت را حل و آن را به چشم داشت تفسير مي کند. (44)
3. عدم جواز تمسک به ظواهر آيات متشابه
قرآن کريم در تعبيري که در سوره آل عمران دارد، مي گويد: فتنه جويان مريض القلب دنبال آيات متشابه اند؛ اما بيان نکرده است که آنان چگونه از اين آيات به سود خود بهره برداري مي کنند؟ اما استاد معرفت کلامي در کتاب التمهيد دارند که اين نکته را روشن مي کند. ايشان مي گويند:اکثر سلف، انسي با علوم عقلي نداشتند و بر عمق حقايق اسلام آگاه نشده بودند و به معارف بي نهايت دقيق آن آشنا نبودند، و فقط ظواهر الفاظ را بدون تعمق بر زبان جاري مي ساختند. در نتيجه شناخت دقيقي نسبت به مسايل مربوط به خداوند و صفات تفصيلي او اعم از ثبوتي و سلبي و نيز تفکيک صفات ذات از صفات فعل و غير اينها نداشتند. آري! آنان هرگاه صفتي از خداوند را که در قرآن و ياور گفتار پيامبر آمده است، تنها به معناي ظاهر آن ها تمسک مي کردند و خود را نسبت به آنچه برحسب فهم ساده و ابتدايي که به آن ها داده شده، مي فهميدند، راحت مي کردند و چيزي را کم يا زياد نمي کردند. (45)
کلام فوق را استاد معرفت در واقع در بيان سبب تشابه عرضي بيان داشته اند که متشابه در عصرهاي بعد از نزول حاصل آمده است. همان زماني که بحث هاي کلامي و جدلي پيرامون خداوند و صفات او در حوزه اسلامي طرح شده بود.
نکته اي را در اينجا بايد ذکر کرد که آيا حکم به عدم جواز تمسک به ظواهر آيات متشابه روا است يا ناروا؟ پاسخ به اين پرسش به شکل تعريف از متشابه وابسته است. دو شکل از تعاريف ذکر شده براي متشابه - که اشاره هايي به آن دو در کلام استاد وجود دارد - از اين قرار است:
الف. لفظ و کلامي که احتمال معاني مختلفي اعم از حق و باطل در آن مي رود؛ يعني مراد و مقصود خداوند از ظاهر آن روشن نمي باشد. هم صلاحيت تأويل صحيح را دارا است، هم مي توان آن را بر معناي فاسد حمل کرد. (46)
ب. کلامي که مخالف ظاهرش اراده شده باشد.
شکل دوم از تعريف متشابه را علامه طباطبايي در الميزان ذکر کرده است و آن را مردود دانسته و مي گويد در قرآن مجيد آيه اي که معناي مخالف معناي ظاهري اش اراده شده باشد، وجود ندارد. (47)
استاد معرفت نيز در تمامي نوشته هاي خود سعي دارند از اين معنا پرهيز کنند، اما در برخي از آثار وي اشاره اي به پذيرش آن وجود دارد. ايشان در کتاب علوم قرآني در تعريف متشابه مي گويند:
متشابهات قرآن آن است که تفسير آن مشکل آيد؛ زيرا نمود آنچه هست را ندارد و به چيز ديگري شباهت دارد؛ لذا در مورد قرآن، آن چيز ديگر جز ضلالت و گمراهي نباشد:
فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلاَلُ. (48)
پس کلام حق ( قرآن کريم ) هرگاه نمودي جز حق داشته باشد و به باطل همي ماند آن را متشابه گويند. طبق اين تعريف، تشابه در آيات متشابهه، تشابه حق و باطل است که سخن حق گونه خداوند، باطل گونه جلوه گر شود. (49)
روشن است که اين دو جمله، به قول کساني اشاره دارد که متشابه را کلامي مي دانند که معناي مخالف ظاهرش اراده شده باشد؛ يعني جلوه و ظاهر و نمودي دارد که مقصود گوينده نيست.
بعد از اين توضيح بايد گفت: اگر معناي مورد پذيرش استاد معرفت، معناي اول است، يعني کلامي که احتمالات زيادي در آن وجود دارد، اما آن کلام در هيچ معنايي ظهور ندارد. بايد گفت حکم به عدم جواز تمسک به ظاهر آيات متشابه معنايي ندارد. چون ظهوري براي کلام متشابه نيست.
اگر مختار استاد معرفت معناي دوم است که در معناي مخالف خود ظهور دارد؛ حکم مذکور صحيح است، اما پيامدهاي آن بسيار سنگين است که ظاهراً استاد معرفت از آن ها ابا دارد. مثل: چگونه امکان دارد مقصود خداوند مخالف ظاهر کلامش باشد؟ قاعده حجيت ظهور چگونه با آن سازگار است؟ اعجاز قرآن با اراده خلاف چگونه قابل اثبات است؟
4. توجيه آيات متشابه، بخشي از تأويل است
در مفهوم تأويل، ميان مفسران، از صدر اسلام تاکنون، اختلاف و گفت و گو وجود داشته است. در اين ميان، استاد معرفت براي تأويل، دو شأن مي شمارند:الف. توضيح و توجيه آيات متشابه؛
ب. استخراج هدف و معناي کلي آيات قرآني.
ايشان معتقدند منظور از تأويل آيات متشابه، نوع تفسيري است که علاوه بر رفع ابهام از آيه، اشکال را نيز از آن دفع مي کند. يعني هم رفع ابهام و هم رفع اشکال را همزمان انجام مي دهد.
اما تفسير عبارت از رفع ابهام است و معلوم است که ابهام گاهي همراه وجود شبهه نيست، پس تأويل از تفسير اخص است؛ زيرا نوعي از تفسير که همراه با رفع ابهام به شبهه زدايي نيز مي پردازد، تأويل شمرده مي شود. (50)
طبق مطالب فوق، نسبت ميان متشابه و مبهم، عموم و خصوص مطلق است؛ زيرا هر متشابهي مبهم است؛ ولي هر مبهمي متشابه نيست. به تعبير ديگر، ابهام گاهي با وجود شبهه همراه است و گاهي نيست. تفسير که رفع ابهام است در هر دو مورد به کار مي رود. اما متشابه، جايي است که شبهه و شک وجود داشته باشد و توجيه آن عبارت از تأويل است. بنابراين طبق آنچه که خود استاد معرفت بيان داشتند، تأويل که مربوط به توجيه متشابه است، از تفسير که هم به رفع ابهام و هم رفع اشکال ممکن است بپردازد، اخص است.
اما استاد در کتاب التمهيد، نسبت عموم و خصوص من وجه را ميان متشابه و مبهم مي پذيرند و براي آن، دو ماه افتراق و يک ماده جمع مثال مي زنند. علت آن است که ايشان در تمهيد، تفسير را تنها رفع ابهام نشأت يافته از غير وجود شبهه مي دانند و تأويل را توجيه متشابه و تعيين معناي مراد به يکي از احتمالات موجود در کلام برشمرده اند. لازمه اين کلام، نسبت عموم و خصوص من وجه بودن همان تفسير و تأويل است؛ زيرا طبق نظريه استاد، برخي آيات فقط متشابه اند برخي ديگر تنها داراي ابهامند و دسته سومي هم متشابه يعني داراي شبهه اند و هم ابهام دارند و نيازمند تفسيرند. (51)
پينوشتها:
1. عضو هيأت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.
2. آل عمران، آيه 7.
3. ر.ک: محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 3، التأويل في مختلف المذاهب و الآراء، علوم قرآني و...
4. اين عنوان ها عبارتند از: تعريف متشابه و محکم، علت تشابه، حقيقت تأويل، امکان علم به تأويل و اشاره به مذاهب سلفي که يکي از عوامل تشابه شمرده شده اند.
5. ر.ک: محمد بن حسين راغب اصفهاني، مفردات، ماده شبه و حکم؛ محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 3، ص 7؛ محمدهادي معرفت، علوم قرآني، ص 272؛ فخرالدين رازي، التفسير الکبير، ج 4، ص 181.
6. يونس، آيه 1.
7. هود، آيه 1.
8. زمر، آيه 23.
9. ر.ک: محمدهادي معرفت، علوم قرآني، صص 273-272؛ محمدهادي معرفت، التمهيد، صص 7-6.
10. ر.ک: همان.
11. ر.ک: محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 3، ص 6.
12. التأويل في مختلف المذاهب و الآراء، ص 13.
13. ر.ک: محمدهادي معرفت، علوم قرآني، صص 374-373.
14. ر.ک: همان، ص 279.
15. ر.ک: همان، صص 277-276.
16. آل عمران، آيه 138.
17. هود، آيه 1.
18. محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 3، ص 14.
19. علامه طباطبايي، قرآن در اسلام، ص 31.
20. سيد محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 3، ص 74.
21. دخان، آيه 58.
22. ر.ک: شبهات و ردود حول القرآن الکريم، ص 393؛ به نقل از: هاشم عربي، الاسلام، ص 379.
23. ر.ک: فخرالدين رازي، التفسير الکبير، ج 4، صص 186-185؛ محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 3، ص 16.
24. محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 3، ص 23.
25. شبهات و ردود حول القرآن، ص 394-393.
26. محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 3، صص 22-16.
27. همان، صص 23-22؛ محمد رشيد رضا، المنار، ج 3، ص 170.
28. در الميزان عامل سوم تشابه چنين ترسيم شده است: ان الانبياء بعثوا الي الناس و فيهم العامة و الخاصة و الزکي و البليد و العالم و الجاهل، و کان من المعاني ما لا يمکن التعبير عنه بعبارة تکشف عن حقيقته و تشرح کنهه بحيث يفهمه الجميع علي السواء فالحري في امثال هذه المعاني ان تلقي بحيث يفهمه الخاصة و لو بطريق الکناية و التعريض و يؤمر العامة فيها بالتسليم و تفويض الامر الي الله تعالي و فيه: ان الکتاب کما يشتمل علي المتشابهات کذلک يشتمل علي المحکمات التي تبين المتشابهات بالرجوع اليها و لازم ذلک ان لا تتضمن المتشابهت ازيد مما يکشف عنها المحکمات، و عند ذلک يبقي السئوال و هو انه ما فائدة وجود المتشابهات في الکتاب و لا حاجة اليها مع وجود المحکمات؟ علي حاله و منشأ الاشتباه ان المجيب اخذ المعاني نوعين متبائنين... ( سيد محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 2، صص 67-66 ).
29. ر.ک: محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 3، ص 42.
30. ر.ک: محمدهادي معرفت، علوم قرآني، صص 777-776.
31. محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 3، ص 14.
32. ر.ک: بررسي مسأله محکم و متشابه در قرآن، صص 118-117؛ به نقل از: شاطبي، موافقات، صص 87-86.
33. ر.ک: محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 3، ص 15.
34. ر.ک: فصلنامه بينات، شش 44، صص 59-58.
35. تفسير و مفسران، ج 1، ص 447.
36. ر.ک: محمدهادي معرفت، التفسير الاثري الجامع، ج 1، ص 6.
37. سفينة البحار، ج 1، ص 55.
38. ر.ک: محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 3، صص 48-47.
39. همان، ص 15.
40. همان، ص 36.
41. متشابهات القرآن، صص 78-77.
42. همان، ص 77.
43. همان، ص 76.
44. ر.ک: محمدهادي معرفت، علوم قرآني، صص 303-297.
45. محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 3، صص 53-52.
46. ر.ک: همان، ص 6؛ التأويل، ص 13.
47. ر.ک: سيد محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 3، ص 44.
48. يونس، آيه 32.
49. محمدهادي معرفت، علوم قرآني، 273.
50. ر.ک: التأويل في مختلف المذاهب و الآراء، ص 14.
51. ر.ک: محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 3، صص 8-7.
نصيري، علي؛ (1387)، معرفت قرآني ( يادنگار آيت الله محمدهادي معرفت (ره)) جلد سوم، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}